آن سوی دیوار
یادداشت های یک ایرانی از زندگی اش در اسرائیل
Saturday, July 19, 2008
کَرنیت

دو روز پیش کرنیت گلدواسر پس از دو سال بیم و امید، در حالی‌که تا لحظۀ آخر از زنده بودن یا نبودن شوهرش خبر نداشت و دنیا را برای بازگرداندن او زیر و رو کرده‌بود، جسد او را تحویل گرفت. این بخشی از حرف‌های او در مراسم خاک‌سپاری‌ بود:
"12 جولای. ساعت 9 و شش دقیقه، زمان برای تو از حرکت ایستاد. سفر ما آغاز شد، من و تو، ما، خانواده، این سرزمین و شما. امروز، این سفر به نقطۀ پایانش رسید. اکنون ما، تو و من، به سفر دیگری می‌رویم – به سفر زندگی من.
تو شریک فعال من خواهی بود، ساکت ولی پویا، پنهان از دیده‌ها ولی هر لحظه آشکار در پیش چشمان من. تو هم‌چنان صدای درون من خواهی بود، جوانی ابدی که مرا در طول زندگی‌ام هم‌راهی خواهد کرد. به ظاهر بدون تواَم دلبندم، ولی همیشه با تو خواهم بود.
ظهر 17 جولای 2008. زمان از نو شمارشش را آغاز می‌کند."

Labels:

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

View My Stats