آن سوی دیوار
یادداشت های یک ایرانی از زندگی اش در اسرائیل
Saturday, December 27, 2008
ترانۀ شبات - رویاهای دیگران

عیدان رایخل - رویاهای دیگران

Labels:

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Tuesday, December 23, 2008
Happy Festivus

The Story of Festivus

امروز روز خجسته‌ای برای بسیاری از مردم دنیاست. منظورم روز دوم حنوکا یا روز مادر نیست، منظورم فستیووس است یک جشن آلترناتیو که هر سال در روز 23 دسامبر برای کسانی که از جشن‌های دیگر دل خوشی ندارند برگزار می‌شود.
"FESTIVUS THE HOLIDAY FOR THE REST OF US"
بنیاد فستیووس به سال 1996 و ترشحات مغز معیوب یکی از نویسنده‌های سریال ساینفلد برمی‌گردد. از زمان پخش این سریال تا به حال این جشن به صورت جدی و شوخی در سرتاسر دنیا برگزار می‌شود و کارت تبریک و محصولات خاص خودش را دارد.
یکی از رسوم زیبای فستیووس این است که هر کسی به هر یک از دوستانش می‌گوید در سال گذشته چه‌قدر کفر او را در آورده‌اند و چرا!
بعد از شام فستیووس باید با صاحب‌خانه کشتی گرفت و تا ضربه‌فنی نشود جشن تمام نمی‌شود!

Labels:

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Saturday, December 20, 2008
ترانۀ شبات - ویلن پدرم

Enrico Macias : Le violon de mon père

انریکو ماسیاس یک هنرمند یهودی متولد الجزایر است. دیروز مصاحبۀ مفصلی با او شنیدم که علاقۀ من را به او بیشتر کرد. می گفت پدرش ویلن زن ماهری بوده و ویلنش نسل ها در خانواده دست به دست شده بوده تا به او رسیده. این ترانه به عبری هم ترجمه شده با نام "مارلن من" با صدای زُهر ارگوو.

شبات شالوم

Labels:

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Monday, December 15, 2008
خداحافظ حَجی آقا

وادنگ - ارحام صدر

چند روز پیش ارحام صدر دوست داشتنی هم به جمع رفتگان پیوست. لابد فرشته های خدا تا حالا از دست شوخی هایش روی زمین ولو شده اند. منتظر باران باشید. یاد قسمتی از تئاتر وادنگ افتادم که خواب دیده بود مرده و به دادگاه عدل الهی رفته و همۀ اهل بیت و کاسب های محل را آن جا ملاقات می کند. به قبرکن می گفت: "این چه قبری بود واسه ما کنده بودی؟ انقدر کوتاه بود که پام افتاده بود بیرون، واسه این که سرما نخورم مجبور شدم چهارزانو بمیرم!". در جای دیگر می گفت: "اون دنیا که خر تو خر بود، معلوم می شه این دنیا خر تو خره". روانش شاد، صبر بازماندگانش زیاد.
این نوشته را دو سال و اندی پیش دربارۀ ارحام صدر نوشته بودم:

بچه که بودم نمی‌دانم از کجا ضبط تلویزیونی تئاتر وادنگ ارحام صدر گیرمان آمده‌بود و من و خاله و دائی‌هایم معتاد
آن شده‌بودیم. جوری شده‌بود که ما که آبا اجدادمان از کنار اصفهان هم رد نشده‌بودند، در خانه فقط با لهجۀ غلیظ اصفهانی (به خیال خودمان) صحبت می‌کردیم و هر لحظه دنبال بهانه‌ای می‌گشتیم تا به سبک ارحام صدر تکه‌ای بیاندازیم. بعدها "مست" و "من می‌خوام" هم به گنجینه‌مان اضافه شد و جنس‌مان جور. دو سه ماه پیش دوباره همین مجموعه را روی DVD پیدا کردم و گل از گلم شکفت. گفتم حیف است لااقل قسمت‌هایی از آن را با شما تقسیم نکنم.(+ و + و+ و+ و+ )
رضا ارحام صدر را پدر تئاتر کمدی انتقادی ایران می‌نامند، او که در سال 1302 در اصفهان به دنیا آمده، داستان کشف استعدادش را
این طور تعریف می‌کند:
پس از ورود به مدرسۀ ادب كار صحنه اى من از يك مزاح سركلاس آقاى جهانشاه (كه بعدها پدرخانمم شد) آغاز شد. ايشان حضور و غياب مى كردند كه به اسمى به نام عباس پنيرى رسيدند. بعد از چند بار كه اين اسم را صدا كردند و كسى پاسخ نداد، من از ته كلاس گفتم: «آقا، تو خيكن!»
معلم به جای آن که تنبیه‌اش کند او را به اجرای نمایش در مدرسه تشویق‌ می‌کند و همه چیز از همان‌جا آغاز می‌شود. کارش به جایی می‌رسد که به یکی از جاذبه‌های توریستی اصفهان تبدیل می‌شود و بلیت برنامه‌هایش را از چند هفته قبل رزرو می‌کنند. حتی شاه و فرح هم به دیدن تئاترش می‌روند. می‌گوید:
مردم براى حرف هاى انتقادى من در صحنه مدت ها دست مى زدند. يادم مى آيد كه شبى شاه و فرح به ديدن يكى از تئاترهاى ما آمده بودند. در صحنه به بازيگرى كه نقش تعميركار تلويزيون را داشت، گفتم: اين دستگاه خرابه اما هر دستگاهى كه خرابه از بالا خرابه تا پايين ... صداى دست زدن مردم قطع نمى شد. آقاى اقبال كه پشت سر آنها (شاه و فرح) در سالن نشسته بود، بعداً به من گفت كه شاه به نخست وزيرش گفته است: با ارحام چه مى توانيم بكنيم كه روى صحنه از من انتقاد مى كند و مردم هم دست مى زنند!
این جنبۀ انتقادی تئاترها شاید زمانی طرفداران زیادی داشته ولی گاهی نصیحت‌ها و مونولوگ‌ها انقدر طولانی‌ست که حوصلۀ آدم را سر می‌برد. مثل هر اصفهانی فابریکی بداهه‌گویی و حاضر جوابی هنر اصلی ارحام صدر است.
مرحوم منوچهر نوذری دربارۀ حاضر جوابی‌های ارحام صدر بر سر صحنه گفته بود:
ارحام در یک تئاتر پدر و پسرى را آشتى مى داد. گفت: بوبوسش! طرف شل مى‌بوسید. گفت: «این که از فحشم بدتر شد که. ماچ مى باس صدا بدد مثى چه‌چه بلبل». بعد خودش رفت ته سن. لب هایش را غنچه کرد که بیاید یاد بدهد. یکى از تهرانى هاى حاضر درسالن صداى موچ را درآورد. آن صدا تمام نشده بود که گفت: «این همسایه هاى خنگى ما یاد گرفتن و تو یاد نگرفتى؟»
ارحام صدر در سینما هم نقش‌های زیادی ایفا کرده که به نظر من بهترین آنها "شب نشینی در جهنم" و "جوجه فکلی"‌ست.
محمد علی کشاور او را بهترین بازیگر کمدی سینما و تئاتر ایران خوانده، البته این روزها تا جایی که من می‌شناسم بهزاد محمدی(نمونۀ کار) و دار و دستۀ مهران مدیری هم بد نیستند.
اخیراً فیلم مستندی به نام "شکرپاره" در بارۀ زندگی ارحام صدر ساخته شده که امیدوارم به زودی زیارتش نصیبمان شود.
بد نیست این پست را با فرازهایی از تکه‌های ارحام صدر با لهجۀ شیرین اصفهانی قاصدک به پایان ببریم.
برو تو آینه نیگا کون بیبین چًقًد به خوشگلی بده‌کاری.
تو منی یا تو کاسه ماس؟
هم این دنیا خر تو خره‌س، هم اون دنیا خر تو خره‌س.
یارو اومه‌د پشتک بزنه‌د پیشتک زد
شوما دو دٔفه وزٍک کرده‌ین؟
همچین ننه‌یا تو هیچ ننه‌دونی پیدا نیمی‌شه‌د.
شوما چیزی ازدون می‌ریزه‌د؟
چند تا بچه داری؟ هف تا؟ خٌب دوتا شا بخور
تو تخمی سگ نیستی تخمی بلبلی

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Sunday, December 14, 2008
دمی با لودویگ

Beethoven Egmont Overture -Bernstein Vienna Philharmonic

وقتی دوست موسیقی دانت اول صبح یک سری کارهای کلاسیک با توضیح و تفسیر برایت می فرستد، تازه می فهمی چه چیزی می تواند تمرکز از دست رفته ات را برای دقایقی برگرداند. بگذریم که بعد از ساعتی حس می کنی کسی دارد شقیقه هایت را بی رحمانه فشار می دهد. شما هم از این تجربه ها داشته اید؟

Labels:

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Friday, December 12, 2008
ترانۀ شبات - کشتی گیر

Bruce Springsteen - The Wrestler

دیروز این ترانۀ فیلم کشتی‌گیر به عنوان یکی از نامزدهای دریافت گلدن گلوبز اعلام شد. میکی رورک و ماریسا تومی هم نامزد بهترین بازیگر مرد و زن برای این فیلم هستند. اگر نمی‌گفتند نمی‌توانستم حدس بزنم این همان میکی رورک فیلم "نه ونیم هفته" است. برعکسِ ماریسا تومی که انگار دارد هر روز جوان‌‌تر می‌شود. جای جورج کاستانزا خالی.
رئیس بزرگ بروس اسپرینگتین این ترانه را به میکی رورک که زمانی بوکسور حرفه‌ای بوده تقدیم کرده.
شبات شالوم

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Tuesday, December 09, 2008
جوزو

Leonard Cohen-I'm your man

Labels:

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Friday, December 05, 2008
ترانۀ شبات - اُدِتا

You Don't Know My Mind / Odetta

اُدتا هلمز را که چند روز پیش عمرش را به شماداد "صدای جنبش حقوق بشر" می نامیدند. هنرمندانی مثل باب دیلن،جون بائز و مرحوم جنیس جاپلین تاثیر او را بر کار خود انکارناپذیر می دانستند.

این مصاحبۀ ویدئویی نیویورک تایمز با اُدتا با عنوان "آخرین حرف" بسیار دیدنی ست. (با تشکر از جناب فریدون معزی مقدم)

شبات شالوم

Labels:

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Thursday, December 04, 2008
ایشالا

Adamo - Inch Allah

INCH'ALLAH
I saw the Orient and its treasures
With the moon as a banner
And I intended in a few verses
To put its splendor into a song

But when I saw Jerusalem
A lonely poppy on the rock
I heard a sound of requiem
When I held it in my hand

Oh little chapel, don't you see
When you whisper "Peace on earth"
The little birds fly away with fear
When the hear the shout of gun

The road will lead you to the fountain
Where you would like to fill your jug
You better stop Marie Magdalena
For them your body ain't worth water

Inch'Allah! Inch'Allah! God willing! Inch'Allah!

The olive tree is crying for its shadow
Its tender friend, tender wife
Who is lying in the ruins
Captive on the enemy side

On the phone, on the wire
The butterfly was seeking a rose
Saying to himself people are so mad
They will kill me if I ever dare
Lord of heaven lord of hell
You are where you like to be
But don't you see the hungry people
Don't you hear the children cry

Inch'Allah! Inch'Allah! God willing! Inch'Allah!

Is our life a crucifixion?
Must we suffer through the years?
Just an endless genuflexion
Washing blood away with tears

Yes I saw Jerusalem
A lonely poppy on the rock
I always hear that requiem
Seeing in my troubled mind

Requiem for six millions souls
Who don't have their marble grave
And weather groomed sands
They are now six millions trees

Inch'Allah! Inch'Allah! God willing! Inch'Allah!

با تشکر از پیمان

Labels:

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

View My Stats