طبق سنت امروز پانزدهم ماه عبری آو جشن عشق یهودی هاست. در عهد عتیق آمدهاست که دختران دم بخت اورشلیم(و اطراف) در این روز لباس سفید سادهای(تا کسی که ندارد خجل نشود) میپوشیدهاند و برای رقص و پایکوبی به تاکستانها میرفتند. پسرها هم که کار بهتری نداشتند به همان جا میرفتند تا نیمۀ گمشدهشان را پیدا کنند.
بامزه این که در جایی نوشتهبود هر کدام از دخترها باید بازارگرمی میکردند، یکی به خانوادهاش مینازید و یکی به زیباییاش و کسی که از این دو بیبهره بود میگفت: "محض رضای خدا مرا به همسری قبول کن."
امروزه در اسرائیل با این جشن مثل روز والنتاین برخورد میشود یعنی بازار گل و شکلات و عروسکهای باسمهای داغ است، اگر سالن خالی پیدا شود بهترین روز برای برگزاری جشن عروسی هم هست. البته والنتاین هم اجر و قرب خودش را دارد و ملت این خطه هم از توبره میخورند و هم از آخور.
برنامههایی مثل هفتۀ عشق و موسیقی هم در کنار دریاچه جلیل و دریای مدیترانه برگزار میشود.
مرا مثل یک مُهر
بر قلبت بگذار
مثل یک مُهره بر بازویت
چرا که "عشق هم چون مرگ تواناست"
و حسادت مثل تیر بیرحم
عشق اخگرهایی دارد گرم، سوزان.
آبهای بسیار نمیتواند این آتش را فرو نشاند
سیلابها نمیتواند این شعله را خاموش کند
هر که بخواهد با مال و منالش
عشق را بخرد
جز خواری
نصیب او نخواهد شد.
از غزل غزلهای سلیمان ترجمۀ حسن صفدری
Labels: سنت
مطلب را به بالاترین بفرستید: