45 سال است که هر سال از 7 تا 17 ژوئن مراسم هفتۀ کتاب عبری در اسرائیل برگزار میشود. حالا چرا به 10 روز میگویند هفته معمایی است که هنوز جوابش را نیافتهام! هفتۀ کتاب بدترین موقع برای به دنیا آمدن است چون مردم فرصت طلب تا آخر عمر روزهای تولدت برایت فقط کتاب هدیه میآورند. در این روزها در هر شهر و شهرکی میدان، پارک یا مرکز خریدی تبدیل به نمایشگاه کتاب با دکهها و جنگولکبازیهای مخصوص خودش میشود، در کنار آن برای خالی نبودن عریضه و جلب مشتری برنامههای هنری هم اجرا میکنند. رسانهها بخشهای مفصلی را به کتابهای جدید و مصاحبه با نویسندهها اختصاص میدهند تا مردم حسابی جوگیر شوند. بین خودمان باشد خرید کتاب در این روزها اصلاً به صرفه نیست چون روی هر کتاب بیش از سی تا چهل در صد تخفیف داده نمیشود در صورتیکه در عرض سال کتابفروشیهای بزرگ گاهی بیش از پنجاه درصد تخفیف میدهند. به هر حال تبلیغات کار خودش را میکند و سر دکهها غلغله میشود. آمار میگوید که یک سوم کتابهای خریداری شده خواندهنمیشود، من میگویم فقط یک سوم؟!! خوش به حالشان!
امسال حدود 7000 عنوان کتاب در اسرائیل به چاپ رسیده که 6000 تای آن به زبان عبری، 500 تا انگلیسی، 200 تا روسی و 100 تایش به زبان عربی است. 12 درصد کتابهای عبری از زبانهای دیگر ترجمه شده است. در مقایسه با جمعیت این تعداد عنوان، رقم بالایی به نظر میآید.
البته تبلیغ و تشویق هم برای کتاب و کتابخوانی در همۀ روزهای سال زیاد است. یکی از جالبترین انواع تبلیغ که چند سالیاست مد شده آگهیهای کوتاه چند ثانیهای در رادیو است. گوینده از کتاب مثل یک فیلم سینمایی هالیوودی تبلیغ میکند و تجربه نشان داده که این کار فروش کتاب را چند برابر میکند. کتابهایی که هر هفته در روزنامهها در لیست کتابهای پرفروش قرار میگیرند از فرمت خاصی برخوردار نیستند، هر چند وقت یک بار ژانر تازهای مد میشود. مثلاً کتابهای سرکاری "هارلن کوبن" طرفداران زیادی دارد و یکی از آنها هفتۀ پیش با چهارهزار جلد فروش در هفته در صدر جدول کتابهای داستانی قرار گرفت. کتاب "بادبادک باز " خالد حسینی هم 92 هفته است در این لیست در رفت و آمد است. معمولاً در این لیست کتابهای ترجمه شده و کتاب های داخلی
دوش به دوش هم قرار میگیرند.
در زمینۀ کتابهای علمی تحقیقی و مستند ترجمۀ کتاب " thinking strategically” در بارۀ "تئوری بازی" 24 هفته است که با فروش حدود 900 جلد در هفته در صدر قرار دارد و کتاب جدید افرائیم لِوی رئیس سابق موساد به نام "انسان و سایه" آن را دنبال میکند. بقیۀ زمینهها کودکان، کتابهای راهنما و شعر هستند که باشند برای بعد.
دیروز عصر برای این که هفتۀ کتاب را از دست ندهم به میدان شهرمان در کنار دریا رفتم، سر راه در گردشگاه مشرف به دریا با صحنۀ جالبی مواجه شدم، مراسم عقد هنگام غروب خورشید. صحنۀ بسیار زیبایی بود، رَبایشان هم سنگ تمام گذاشته بود و زیر خوپا با صدای خوش و همراهی اُرگ دعاها را میخواند. چهل پنجاه تا مهمان بیشتر نداشتند، من هم خودم را قاطی کردم و تا پایان مراسم و غروب کامل آفتاب آنجا ایستادم. دکههای کتابفروشی تا نیمه شب باز هستند پس عجله ای نبود. بعد هم رفتم و ده یازده جلدی کتاب برای خودم خریدم، یکی هم برای دوستم که فردا تولدش است!! ضمناً این را بخوانید و جوابش را در نظرخواهی من بنویسید!
مطلب را به بالاترین بفرستید: