آن سوی دیوار
یادداشت های یک ایرانی از زندگی اش در اسرائیل
Wednesday, January 31, 2007
نگاه کن

"نگاه کن" فروغ با صدای جهان

هفتاد و دومین سالگرد تولد فروغ فرخزاد و چهلمین سالگرد فوت او بهانه ای شده تا در گوشه و کنار دنیای مجازی از او به راه های گوناگون یاد شود ولی به نظر من کار زیبای راوی حکایت باقی یعنی اجرای گفتاری سفرنامۀ فروغ به ایتالیا چیز دیگری ست مخصوصاً که صدای ملکوتی خانم پروین را هم به عنوان مجری برنامه به همراه دارد.
علی رضا افزودی می گوید:
" يادداشت‌هاي مربوط به اين سفر به شکلي که هست، براي آشنايي خواننده با سابقۀ تاريخي کشور ايتاليا، و يا جلوه‌هاي توريستي شهر رم نيست. چرا که فروغ در پي نوشتن گزارش سفر نبوده. اما در خواندن آن، خوانندۀ اهل ـ خواننده‌اي که با شعر فروغ کمابيش آشنايي دارد ـ مي‌تواند خود فروغ را کشف ‌کند، سادگي ذاتي او را ببيند و رگه‌هاي ناب و درخشان ذوق و قريحۀ او را ‌بيابد. زمينۀ اصلي و اتودهاي اوليۀ برخي از زيباترين اشعار فروغ را که بعدها در «تولدي ديگر» در آمد لابلاي سطرهاي همين يادداشت‌هاي سفر او مي‌بينم و مي‌خوانيم."
این برنامه قرار است 16 قسمت داشته باشد که تا به حال 6 قسمت آن از رادیو زمانه پخش شده:
قسمت اول - قسمت دوم - قسمت سوم - قسمت چهارم - قسمت پنجم - قسمت ششم

ترانۀ "نگاه کن" فروغ را با صدای جهان خیلی دوست دارم، نمی دانم چرا تا به حال آن طور که باید و شاید تحویلش نگرفته اند.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Tuesday, January 30, 2007
خاک دیوانه
بعضی‌ها فستیوال فیلم سان‌دنس را مهم‌ترین فستیوال فیلم امریکا می‌دانند چون کمتر از بقیۀ فستیوال‌ها جنبۀ تجارتی دارد ولی مطمئناً این مشکل هم به زودی حل خواهد شد.
پریروز که
برندگان جوایز این فستیوال را اعلام کردند، دو فیلم اسرائیلی هم در بین‌شان به چشم می‌خوردند:
در بخش جوائز هیئت داوران سینمای جهان فیلم "
خاک دیوانه" یا به ترجمۀ انگلیسی‌اش "گِل شیرین" برندۀ جایزۀ بهترین فیلم درام شد. فیلم بر اساس یک داستان واقعی از زندگی پسر 12 ساله‌ای‌ست که در سال‌های 70 با مادرش که دچار بیماری روانی‌ست در کیبوتص(دهکدۀ اشتراکی) زندگی می‌کند و ارتباط پیچیده‌اش با مادر و قوانین سخت جامعۀ کیبوتصی. بازیگر نقش مادر اعجوبه‌ای‌ست.
درور شائول کارگردان این فیلم قبلاً دو فیلم کمدی موفق به نام‌ "
عملیات مادربزرگ" و "سیما واکنین جادوگر" ساخته که اولی به فیلم کالت تبدیل شده‌است.
داوران بخش مسابقه فیلم مستند سینمای جهان جایزه ای ویژه نیز برای مستند "
خانه داغ" یا "امنیتی‌ها" ساختۀ شیمون دوتان در نظر گرفتند که دربارۀ رهبران فلسطینی در زندان‌‌های امنیتی اسرائیل و اثر آنها بر جامعۀ فلسطینی‌ست.

امروز
خبر رسید که فیلم "بیش از ۱۰۰۰ واژه"که مستندی درباره زيو کورن، فتوژورناليست اسراييلی است، به جشنواره فيلم فجر تهران دعوت شده است. اين فيلم که کارگردان آن سولو آويتال، فيلمساز اسراييلی است، به زبان عبری بوده و به بررسی پنج سال مناقشه و درگيری ميان اسراييل و فلسطين می پردازد. (نام فیلم اشاره به اصطلاحی‌ست که می‌گوید: یک عکس بهتر از هزار واژه است)

نقل از رادیو فردا:
زيو کورن در مصاحبه‌ای با رادیو فردا گفت: "من حتی دعوت هم نشده ام اما خوشحالم که فيلم توانسته به تهران برود چرا که درباره دموکراسی و آزادی بيان است و فکر می‌کنم به همين دليل نظر ايرانی ها را جلب کرده است."
وی درباره فيلم و ويژگی آن گفت: "فيلم«بيش از ۱۰۰۰ واژه»، در ۲۰ جشنواره فيلم در اروپا، کانادا و آمريکا شرکت کرده و هفت جايزه گرفته است و از اين نظر تعجب نمی کنم که مقامات ايرانی با توجه به اسراييلی بودن فيلم، خواستار حضور فيلم در جشنواره شده اند."
زيو کورن می داند فيلمی که درباره اوست در کشوری به نمايش درمی آيد که رييس جمهور آن هولوکاست و کشتار يهوديان اروپا را انکار می کند اما وی ارتباطی بين اين دو مسئله نمی بيند.
وی می گويد: "رد کردن هولوکاست بسيار بی معنی و در همين حال بسيار خطرناک است چرا که من هم تعدادی از افراد خانواده ام را در هولوکاست از دست داده ام. اهميتی هم نمی دهم که آقای رئیس جمهور فيلم من را می بيند يا نه، اما می‌دانم مردمی وجود دارند که در ايران به دنبال دموکراسی هستند و جنبش دانشجويی فعالی هم هست که واکنش نشان دهد."
نقل از خودم:
دلش خوش است!


مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Friday, January 26, 2007
ترانۀ شبات - ام کلثوم

ام کلثوم

خوانندۀ امروز بی‌شک محبوب‌ترین خوانندۀ تاریخ موسیقی عربی‌ست. او با نام اصلی فاطمه ابراهیم البلتاجی در سال 1904 در یکی از دهکده‌های مصر به دنیا آمد. پدرش موذن دهکده بود و از کودکی او را با تعلیمات مذهبی آشنا کرد. از همان کودکی صدای جادویی‌اش مورد توجه قرار گرفت و در 16 سالگی توسط یک خوانندۀ معروف آن زمان کشف شد. ام کلثوم خیلی زود موفق شد جای خود را در قلب مردم پیدا کند و رفته رفته تبدیل به یک دیوای واقعی شد که فکر نمی‌کنم حتی هنرمندان هالیوودی امروز هم بتوانند با او رقابت کنند. او لباس‌هایی با صدها قطعۀ الماس و سنگ‌های قیمتی می‌پوشید و همیشه 3 تا 5 آرایشگر با خود یدک می‌کشید.
آهنگ‌های ام‌کلثوم بسیار طولانی هستند مثلاً معروف‌ترین آهنگش "
انت عمری" 60 دقیقه طول می‌کشد. به همین دلیل در یک کنسرت سه ساعتۀ ام کلثوم به زور دو تا ونصفی آهنگ اجرا می‌شد، فکرش را بکنید اگر یکی از آهنگ‌ها را دوست نداشتید چه بلایی به سرتان می‌آمد. در ضمن تکرار یک جمله از یک آهنگ مثل "وقتی دلگیری و تنها ..." با تماشاچی‌ها تا جایی که نفس‌شان بند بیاید را ظاهراً ابی از همین خانم یاد گرفته، احتمالاً جونُم آخرش را خودش اضافه کرده.
ام کلثوم در سال 1975 به عالم باقی شتافت و در تشییع جنازۀ او 4 میلیون نفر شرکت کردند. لقب او "كوكب الشرق" و"سيدة الغناء العربي" بود.
در ایران
روحبخش (1287-1368) را به خاطر صدای خاصی که داشت ام کلثوم ایران می‌نامیدند. از ترانه‌های ماندگار او "گل پامچال"، "عاشق و شیدا" و "موسم گل" هستند که بخشی از این ترانۀ آخر بر سنگ مزارش در امام‌زاده طاهر کرج حک شده:
شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت
به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت
بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید
بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت

در اسرائیل "
زهاوا بِن" ترانه‌‌های ام کلثوم را اجرا می‌کند.

تعداد وافری از ترانه‌های ام کلثوم و متن‌شان را
اینجا و اینجا می‌توانید پیدا کنید.
ترجمۀ
انت عمری به انگلیسی.
نوشتۀ کارتن خواب دربارۀ ام کلثوم.
این سایت
قدیمی‌ها را اگر تا به حال کشف نکرده‌اید بشتابید، چون جوان غیوری از اهواز که شیفتۀ هنرمندان ایرانی (مخصوصا قدیمی‌ها)ست هر روز مطلب جدیدی در آن می‌نویسد، گاهی هم برای مصاحبه با هنرمندان به تهران می‌رود تا بیشتر از خودش عکس بگیرد.
آهنگ"ام کلثوم منی - تو یار معصوم منی" با صدای جواد یساری .

شبات شالوم

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Wednesday, January 24, 2007
غریبانه

La Alegria- Yasmin Levy

“Happiness” (La Alegria)(Lyrics & music: Yasmin Levy”)
I drink and drink and drink
To forget you
I sleep and sleep and sleep
So I don’t have to think.
Damned be the world,
I live to pay for the sin of loving you.
I leave you forever, my love
But don’t forget that I exist only for you
And I give you the song of my life as a present
Forever… until I die.


مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Monday, January 22, 2007
بزرگداشت مولانا
همان‌طور که باید بدانید یونسکو امسال را سال مولوی اعلام کرده و به همین مناسبت در گوشه و کنار دنیا برنامه‌هایی به این مناسبت انجام می‌شود. نمی‌دانم اگر مولانا بشنود چه احساسی خواهد داشت(پنکه سقفی؟) ولی انجمن دوستداران مولانا در اسرائیل(به قول قاطبه: بله داریم، خوبش را هم داریم) هم بی‌کار ننشسته و برای ششمین بار برنامه‌ای در بزرگ‌داشت مولانا با هم‌کاری مرکز ایران‌شناسی دانشگاه تل‌آویو به راه انداخته که با حضور حدود صد مهمان در تاریخ یازده ژانویه برگزار شد. ما که به چشم خودمان ندیدیم ولی می‌گویند این برنامه شامل چند سخنرانی، به همراه اجرای موسیقی و شعرخوانی بوده‌است.
نوازندۀ تاری که در عکس مشاهده می‌کنید آقای سعید مانی‌ست که گویند زمانی با خوانندگانی مثل خانم هایده می‌نواخته‌، بعد کم‌کم مذهب خون‌شان بالا رفته و به قول اینجایی‌ها "به جواب بازگشته‌". لامذهب شدن آدم مذهبی را هم می‌گویند "بازگشت به سوال".
چیز با مزه‌ای که در پایان بروشور این برنامه دیدم این نوشته بود:

"یکی از زیباترین چکامه‌های پیربلخ که نیاز به بازنگری دارد، بیانگر درون آشفتۀ فرهیخته‌ای‌ست که جهان به او می‌بالد و سرسپردگانش در کران به کران جهان رو به فزونی هستند و این چکامه شناسنامۀ اوست، بخوانید و در خود فرو روید و به خود ببالید که به زبان او سخن می‌گویید."

چه تدبیری مسلمانان که من خود را نمی‌دانم
نه ترسا و یهودیم، نه گبرم نه مسلمانم
نه شرقیم نه غربیم نه بریم نه بحریم
نه ارکان طبیعیم، نه از افلاک گردانم
.....

شخصاً علاقه‌ام را به اشعار مولانا مدیون برنامه‌های دکتر سروش هستم. با این که آن موقع هم چیز زیادی حالی‌ام نمی‌شد، ولی شور و حال سروش واگیردار بود و آدم را سر شوق می‌آورد و مجذوب می‌کرد. اتفاقاً فایل صوتی چند تا از برنامه‌هایش را در اینترنت پیدا کردم که خیلی حال داد:
زندگی مولانا
نحوۀ سروده شدن مثنوی
بشنو از نی

ناگفته نماند که مولوی شناس دیگری به نام سیروس شاملو که ید طولایی در تابوشکنی دارد، از کج‌خوانی‌های او ایراد گرفته و در
وبلاگش که به مولوی اختصاص دارد در مقاله‌ای تحت عنوان معضلی به نام سروش نوشته:
" هر جا از سروش و دارو دسته‌اش انتقادی داشته باشی اول باید حسابت را از حساب افراط‌گرایان دینی جدا کنی چون ظاهرا ایشان در فهرست نواندیشان جامعه قلم‌خورده‌اند! من بدون وارد این بازی کودکانه شدن می‌خواهم بر اساس تجربیات خود از آثارمولانا و اشعار او اعلام کنم این دکتر ما مدام در حال تیر خلاص زدن به آثار این شاعر است."

نکات دیگری در مورد مولانا و اصولاً غزل فارسی جا مانده که بماند برای وقتی دیگر.
باقی بقای تان
پ.ن. اگر گوجه فرنگی خواستید می توانید بیایید از بقالی سر کوچه ما هم بخرید کیلویی 800 تومان.


مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Saturday, January 20, 2007
دانشگاه های اسرائیل
وبلاگ می نویسیم!
چند روز پیش خبری(+ و +) می‌خواندم دربارۀ تازه‌ترین رتبه‌بندی وبسایت‌های دانشگاهی توسط یک مرکز علمی پژوهشی در اسپانیا که بخشی از گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) نظرم را جلب کرد.
"وب سايت پژوهشگاه اطلاعات و مدارك علمي ايران در تازه‌ترين رتبه بندي سنجه‌هاي ارزيابي وب رتبه 421 را از آن خود كرده است؛ با اين حال وب سايت دانشگاه‌هاي ايران در اين رتبه‌بندي جايگاه نسبتا ضعيفي داشته و بالاترين رتبه آنها كه مربوط به دانشگاه تهران است، جايگاه هزار و 744 جهان( بيست و نهم منطقه) است......
كسب رتبه‌هاي اول اين ارزيابي توسط معتبرترين دانشگاه‌هاي دنيا - به ترتيب كاليفرنيا در بركلي، هاروارد، MIT، استنفورد، ايلينويز، ميشيگان و ... - نشان‌دهنده ارتباط نزديك شاخص‌هاي سنجه وب دامنه‌هاي اينترنتي با جايگاه علمي و آكادميك دانشگاه‌ها و موسسات علمي است؛ همچنان كه كسب بيشتر رتبه‌هاي اول خاورميانه توسط دانشگاه‌ها و موسسات علمي تركيه كه پيش از ايران، رتبه اول توليد علم منطقه را در اختيار دارند، موئدي بر اين امر است."
با نگاهی به جدول رده‌بندی که به سختی پیدایش کردم (چون لینک آن در گزارش موجود نبود) معنی رتبۀ اول و دوم را هم فهمیدم، واقعاً که مربا بده بابا. خودتان ببینید:


از 9 دانشگاه اول در لیست مربوط به خاورمیانه 7 تای آن به اسرائیل و 2 تای آن به ترکیه تعلق دارد.
متأسفانه وضعیت قاراشمیش منطقه باعث شده چشم‌ها به روی خیلی از واقعیت‌ها بسته بماند مثلأ در
رده‌بندی دیگری که توسط یک دانشگاه هنگ‌کنگی برای چهارمین سال پیاپی انجام شده، اسرائیل از نظر کیفیت آموزشی و توان علمی دانشگاهی به نسبت جمعیت در رتبۀ دوازدهم جهان و دوم آسیا بعد از ژاپن قرار دارد. معیارهای این رده‌بندی را می‌توانید اینجا بیابید.
در این ارزیابی مهم‌ترین و قدیمی‌ترین دانشگاه اسرائیل،
دانشگاه عبری اورشلیم در رتبۀ 60 جهان قرار دارد. این دانشگاه در سال 1925 یعنی بیش از بیست سال قبل از اعلام موجودیت اسرائیل با همت تعدادی از دانشمندان یهودی اروپایی مثل آلبرت انشتین، پروفسور حییم وایزمن (اولین رئیس جمهور اسرائیل)، زیگموند فروید و مارتین بوبر بنیان‌گزاری شد. انشتین پیش از مرگ همۀ مدارک علمی و غیر علمی خود و حق کپی‌رایت آنها را به همین دانشگاه بخشید که هنوز منبع درآمد خوبی برای آن محسوب می‌شود. راستی خبر داشتید که در سال 1952 بن‌گوریون نخست‌وزیر وقت اسرائیل به انشتین مقام ریاست جمهوری اسرائیل را پیش‌نهاد کرد و با امتناع او مواجه شد؟ البته که نداشتید.
دانشگاه تل-آویو، انستیتو تکنولوژی اسرائیل، انستیتوی پژوهشی وایزمن، دانشگاه بر-ایلان، دانشگاه بن‌گوریون و دانشگاه خیفا از موسسات علمی مهم دیگری هستند که در لیست 500 دانشگاه برتر دنیا آمده‌اند.
برای ورود به دانشگاه در همۀ رشته‌ها امتحان واحدی به نام سایکومتری وجود دارد که چیزی شبیه SAT امریکایی‌هاست با تأکید بیشتری بر تست هوش و به زبان‌های عبری، عربی، روسی، فرانسه، اسپانیولی و ترکیب انگلیسی/عبری برگزار می‌شود. این امتحان به زبان عبری 5 بار، به عربی 4 بار و به زبان‌های دیگر یک بار در سال برگزار می‌شود.
شهریۀ دانشگاه در اسرائیل کم نیست ولی موسسات خیریه، شهرداری‌ها و بخش خصوصی کمک‌های مالی معقولی به دانشجویان بومی که از وضع مالی خوبی برخوردار نباشند می‌کنند. برای مهاجران* هم تحصیل تا سه سال مجانی‌ست. جالب این که در اسرائیل مثل ایران تعداد دانشجویان دختر به نسبت قابل توجهی بیش از پسر هاست با این تفاوت که در مرحلۀ دکترا هم بیش از 50 درصد فارغ‌التحصیلان زنان هستند(
+ ص‌2) که بعد از ایتالیا مقام دوم دنیا از نظر تعداد زنان فارغ‌التحصیل در مقطع دکتراست.

با این که طبق آمار سال 2003 بیش از 40 درصد جمعیت 64-25 ساله در اسرائیل از تحصیلات بالای دیپلم برخوردارند(
+ ص7-به عبری)، آمار دیگری نشان می‌دهد که سطح تحصیلی و علاقه به تحصیل دربین جوانان اسرائیلی در سال‌های اخیر به طور چشم‌گیری کاهش یافته، آن طور که من برداشت ‌کرده‌ام در جامعۀ اسرائیل داشتن مدرک تحصیلی از دید جامعه رفته رفته دارد اهمیت خودش را از دست می‌دهد و اگر جوانی قصد ادامۀ تحصیل نداشته‌باشد پدر و مادرش دیگرخود را دار نخواهند زد.
این مسئله باعث نگرانی مسئولان شده ولی تا به حال برای حل آن عقل‌شان به جایی نرسیده، تازه در خبرها آمده‌‌بود که 90 درصد کسانی که برای ادامۀ تحصیل به خارج از کشور می‌روند همان جا ماندگار می‌شوند که به گمانم این "درد مشترک" اکثر کشورهای جهان باشد.

* هم‌وطنان عزیزی که با خواندن این پست احتمالاً به هوس ادامۀ تحصیل در اینجا می‌افتند بدانند که به خاطر رابطۀ قاراشمیش دو کشور فعلاً این کار بسیار دشوار یا بهتر بگویم غیرممکن ست. لطفاً خر شیطان را به حال خودش بگذارید
.
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Friday, January 19, 2007
ترانۀ شبات - یهودا پولیکر

عَمیر بنَیون و یهودا پولیکر-می خواستم چیزهایی بگویم

دیشب رفته‌بودم کنسرت عَمیر بنَیون که در یک کلام کولاک کرد. کیفیت اجرا و قدرت صدایش در اجرای زنده حتی بیشتر از دیسک بود. این بار بدون وساطت تلویزیون چندبار از شدت هیجان اشکم درآمد. مخصوصاً که خودش شاعر، آهنگ‌ساز و نوازنده هم هست و می‌داند چطور بر تارهای روح آدم بنوازد. این هنرمند از معدود هنرمندانی‌ست که از پسر‌های جواد میزراخی تا دختر اشکنازی‌های بلوند و دماغ بالا دوستش دارند.
اما خوانندۀ این هفته هم یکی از خواننده‌های محبوب من است. نامش یهودا پولیکر است و در یک خانوادۀ اهل سالونیکی بازماندۀ هالاکاست به دنیا آمده‌.
سالونیکی دومین شهر مهم یونان است که تا سال 1912 بیش از نیمی از جمعیت آن یهودی بودند. در زمان جنگ دوم بیش از 96 درصد جمعیت یهودی‌های سالونیکی توسط نازی‌ها نابود شدند. شاید غمی که در کارهای پولیکر هست حاصل همین زمینۀ خانوادگی او باشد.
پولیکر به سبک یونانی و راک آهنگ می‌سازد و می‌خواند و یکی از با کلاس‌ترین هنرمندان این اطراف است. او سال‌‌هاست که از کمد درآمده و با زوجش که یک آهنگ‌ساز و ترانه‌نویس برجسته‌است زندگی می‌کند.
این هم
چند ترانه از پولیکر.

می‌خواستم چیزی بگویم

می‌خواستم چیزی بگویم
ولی جواب‌گویی نیست
و کلماتی که برگزیده‌ام
بهترین‌ها نیستند
آن‌ها از دریای اسرار عمیق‌ترند
درک‌شان نمی‌کنم
و شاید
هرگز درک شان نخواهم کرد

نه به همۀ راه‌هایی که
می‌خواستم بروم قدم گذاشتم
و به آن‌هایی که پا گذاشتم
بارها به بی‌راهه رفتم
و غم همیشه
با شادی‌هایم عجین بود
گویی گم‌شده‌ای را
آرزو کرده‌باشم

ذرات شکستۀ خواب‌هایی که دیده‌ام
هنوز بیدارم می‌کنند
و با اشک از چهره‌ام
شسته می‌شوند
شب‌های بی‌شماری را
در شراب غرق کرده‌ام
تا سرگردان راه ناپسند خود باشم


شبات شالوم

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Thursday, January 18, 2007
من آمده ام

گوگوش - من آمده ام

سلام دوستان
من بهترم، امیدوارم همین روند ادامه پیدا کند. ممنون از همۀ محبت ها و احوال جویی های شما، متأسفم که عده ای را نگران کردم و بیشتر از آن برای خودم متأسف شدم که عده ای اصلاً نگران نشدند! دلم حسابی برای پرت و پلا نویسی تنگ شده، خلاصه فقط خواستم بگویم من آمده ام، امشب هم جای شما گل و سبزه، دارم می روم کنسرت.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Sunday, January 07, 2007
سلام
نویسندۀ این وبلاگ مشغول تعمیرات داخلی است وفعلاً دسترسی روزانه به اینترنت ندارد.
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

View My Stats