عَمیر بنَیون و یهودا پولیکر-می خواستم چیزهایی بگویم
دیشب رفتهبودم کنسرت عَمیر بنَیون که در یک کلام کولاک کرد. کیفیت اجرا و قدرت صدایش در اجرای زنده حتی بیشتر از دیسک بود. این بار بدون وساطت تلویزیون چندبار از شدت هیجان اشکم درآمد. مخصوصاً که خودش شاعر، آهنگساز و نوازنده هم هست و میداند چطور بر تارهای روح آدم بنوازد. این هنرمند از معدود هنرمندانیست که از پسرهای جواد میزراخی تا دختر اشکنازیهای بلوند و دماغ بالا دوستش دارند.
اما خوانندۀ این هفته هم یکی از خوانندههای محبوب من است. نامش یهودا پولیکر است و در یک خانوادۀ اهل سالونیکی بازماندۀ هالاکاست به دنیا آمده. سالونیکی دومین شهر مهم یونان است که تا سال 1912 بیش از نیمی از جمعیت آن یهودی بودند. در زمان جنگ دوم بیش از 96 درصد جمعیت یهودیهای سالونیکی توسط نازیها نابود شدند. شاید غمی که در کارهای پولیکر هست حاصل همین زمینۀ خانوادگی او باشد.
پولیکر به سبک یونانی و راک آهنگ میسازد و میخواند و یکی از با کلاسترین هنرمندان این اطراف است. او سالهاست که از کمد درآمده و با زوجش که یک آهنگساز و ترانهنویس برجستهاست زندگی میکند.
این هم چند ترانه از پولیکر.
میخواستم چیزی بگویم
میخواستم چیزی بگویم
ولی جوابگویی نیست
و کلماتی که برگزیدهام
بهترینها نیستند
آنها از دریای اسرار عمیقترند
درکشان نمیکنم
و شاید
هرگز درک شان نخواهم کرد
نه به همۀ راههایی که
میخواستم بروم قدم گذاشتم
و به آنهایی که پا گذاشتم
بارها به بیراهه رفتم
و غم همیشه
با شادیهایم عجین بود
گویی گمشدهای را
آرزو کردهباشم
ذرات شکستۀ خوابهایی که دیدهام
هنوز بیدارم میکنند
و با اشک از چهرهام
شسته میشوند
شبهای بیشماری را
در شراب غرق کردهام
تا سرگردان راه ناپسند خود باشم
شبات شالوم