دیشب با سه تا از دوستان اسرائیلیام(دو دختر و یک پسر) که جوانترینشان 60 ساله است ولی همه به خرگوش انرژایزر گفتهاند زکی، برای تماشای اُپرا در فضای آزاد به ساحل تل-آویو رفتم. چند سالیست سازمان اپرای اسرائیل برای آشنایی بیشتر مردم کوچه و خیابان و شهروندانی که دور از مرکز زندگی میکنند با هنرهای نمایشی پروژهای راه انداخته که در آن خود مردم بعد از یک دورۀ آموزشی کوتاه مدت به عنوان بازیگر در کنار بازیگران حرفهای در نمایش شرکت میکنند. این پروژه تا به حال با استقبال زیادی روبهرو شده و عامه را به هنرهایی مثل اُپرا که در نگاه اول و دوم به نظر خیلی نامأنوس میآیند علاقهمند کرده.
اما این بار نوبت همکاری با معلولین بود. دیشب حدود 100 نفر معلول جسمی و ذهنی اُپرای "معجون عشق" را که از ایتالیایی به عبری ترجمه شدهبود در کنار هنرپیشههای حرفهای با زیبایی کم نظیری اجرا کردند. لباسها، صحنههای رقص دسته جمعی با ویلچر و سرودخوانی بچههای اُوتیست مو بر بدنم راست کرد. خانمی که در عکس میبینید با زوج غیر معلولش قطعات بدیعی اجرا کردند. او یک رقصندۀ حرفهای روی ویلچر است که در مسابقات بینالمللی هم شرکت میکند.
به خاطر معلولیت صد در صد شرکتکنندهها و تعدادشان اسم فستیوال را گذاشتهاند "صددرصد هنر". میگویند در اُپرا اجباری نداری هر چه میخوانند بفهمی، ولی دروغ چرا من همه را فهمیدم جز قسمتهایی که نقش اول زن که صدایی شدیداً جیغانو داشت، اجرا میکرد. باز جای شکرش باقیست که بر خلاف معمول بیشتر اُپراها در این یکی کسی کشته نشد. راستی خبردار شدم که دوستی بامعرفت وبلاگم را برای شرکت در مسابقۀ وبلاگ نویسی رادیو صدای آلمان معرفی کرده، ظاهراً روز دوشنبه فهرست کسانی را که به مرحلۀ نهایی رسیده اند اعلام می کنند. به
نظر شما شانس این که وبلاگ من را میان این همه وبلاگ خواندنی رقمی حساب کنند چقدر است؟ امیدی هست یا ول معطلم؟
مطلب را به بالاترین بفرستید: