راستش دیشب آنقدرها هم که فکر میکردم بلند نبود، برخلاف همۀ آمارها سر سفره پنج نفر بیشتر نبودیم و هیچ کداممان هم یادمان نمیآمد آخرین بار کی یک ربای را از نزدیک دیدهایم، پس عجیب نیست که بعد از صرف شام که تقریباً اواسط مراسم است، دیگر کسی حال ادامه دادن نداشت، به خودمان قبولاندیم که قسمتهای مهم را خواندهایم و بقیهاش چندان اهمیت استراتژیکی ندارد و احتمالاً در امتحان آخرت هم نمیآید. بچه مچه ای هم در کار نبود که وجدان درد بگیریم و بگوییم بدآموزی میشود یا فردا به خاطر رفتار شنیع ما به دین و آیین پشت میکند و باید جوابگو باشیم. در عوض به خودمان قول دادیم که برای جبران، هر روز دو برابر مصا بخوریم و آن را حتی برای نرم شدن خیس هم نکنیم تا عمیقاً حس کنیم پدرانمان چه کشیدهاند. حالا که فکرش را میکنم میبینم اگر تا آخر خواندهبودیم بهتر بود!
1- برای اطلاعات بیشتر در مورد سفرۀ پسخ این مقالۀ کوتاه بیبیسی را بخوانید.
2- این کلیپ هیپ هوپ باحال را هم که در مورد مصاست ببینید.
3- من تازه این سلسله برنامههای رادیویی به نام "سیری در موسیقی عامیانۀ ایرانی" را کشف کردهام. این قسمتش برایم خیلی جالب بود.
مطلب را به بالاترین بفرستید: