Isaac Stern - Saint-Saens - Introduction & Rondo Capriccioso
اسحق اشترن همان نوازندۀ ویولن زن روی بام است. این قطعه شاهکار است، نه؟
Labels: موزیک کلاسیک
Labels: خبر
عمر اکبر آنتونی
چندی پیش خبرگزاریها از اهدای نشان افتخار فرانسه (لژیون دونور) را به آمیتاب باچان هنرپیشۀ نامدار هندی خبر دادند و این خبر مرا به سالهای دور برد.
در آن سالها در انتهای کوچهمان خانوادۀ ترک باحالی زندگی میکرد که دو پسر ده یازده ساله داشت به نامهای حسین و عباس. این دو برادر چشمهای عسلی روشن و موهای بور داشتند و از آن بچههای تخس روزگار بودند که فلک حریفشان نمیشد تا این که ویدئویی خریدند و سرگرمی اصلی این بچهها بعد از کتککاری، شد دیدن فیلمهای هندی. این دو برادر به نحوی شیفتۀ فیلمهای هندی شدهبودند که هر فیلم سه چهار ساعته را انقدر میدیدند تا همۀ صحنهها و از همه مهمتر آوازهایش را از حفظ شوند. از آن پس به موزیک متن کوچۀ ما موزیک جدیدی اضافه شد با ته مایههای هندی. وقتی حسین و عباس از مدرسه برمیگشتند همه خبردار میشدند چون از همان سر کوچه صدای خوش آواز هندیشان در کوچه میپیچید. وقتی سرحال نبودند چشمهایشان را میبستند و ترانههای فیلم "مادر هند" را میخواندند و وقتی نمرۀ خوبی گرفته بودند "عَمَر اکبر آنتونی" را با حرکات موزون. درسهای اخلاقی فیلمها هم بر آنها اثر گذاشتهبود، دیگر کمتر همدیگر را میزدند و نیرویشان را برای مبارزه با دشمن مشترک نگه میداشتند. بچههای بزرگتر محل هم که از صدای آنها کیف میکردند گاه به گاه یقهشان را میگرفتند و بساط ترانههای درخواستی هندی به راه میافتاد. "عباس جون مادرت یه دهن هندی بیا دلم گرفته." یا "حسین اگه نخونی نمیزارم بری". مادرها هم گاهی از پشت پنجرهها گوش میدادند و آهی میکشیدند. این ماجرا ادامه داشت تا زمانیکه حسین و عباس بزرگتر شدند و صدایشان کم کم جوجهخروسی شد. حالا دیگر وسط ترانهها صدایشان تغییر میکرد، هم ترانه ضایع میشد و هم خواننده و کرکر بچهها هوا میرفت و این قضیه انقدر تکرار شد تا آن که مثل هر هنرمندی که دوران محبوبیتش به سر میرسد مجبور شدند صحنه را ترک کنند. هنوز هم وقتی ترانۀ هندی میشنوم صدایشان در گوشم میپیچد، بعضی از کپیها از اصل بهترند.
توضیح: فیلم محبوب "عمر، اکبر، آنتونی" محصول 1977 با بازی آمیتاب باچان و ریشی کاپور، داستان سه برادر است که در کودکی از هم جدا می شوند و پس از سال ها به هم میرسند (طبیعتاً). در این میان یکی هندو، یکی مسلمان و سومی (باچان) مسیحی شده.
Labels: درددل، موزیک، هندی
قلب - مایا بوسکیلا
بعضی از دوستان از من خواستهبودند که تنها ترانههای رمانتیک و غمناک نگذارم، با تعجب نگاهی به پشت سر کردم و دیدم راست میگویند ریتم اکثر ترانههای شبات کند است و آدم را به یاد چکهای برگشتی و کارتهای اعتباری بی اعتبارش میاندازد.
مایا بوسکیلا دو سه سالیست در صحنۀ موسیقی نامی آشناست، زمانی بود که هربار تلویزیون را روشن میکردی محال بود او را در گوشهای از آن نبینی ولی این تب فعلاً فروکش کرده تا زمانی که آلبوم بعدیاش منتشر شود.
صدای مایا گاهی آدم را به یاد بعضی از خوانندگان سیاهپوست مثل "ارتا فرانکلین" میاندازد، گاهی همین شباهت بهانۀ خوبی دست کمدینها و مقلدها دادهاست.
این هم سه ترانه(نفتی) و چند کلیپ(+ و + و+) برای شما.
منتظر نظراتتان هستم.
شبات شالوم
Labels: ترانۀ شبات
The Best Place To Work
بیشتر ساعات عمر اکثر ما وقتی که خواب نیستیم در محل کار میگذرد و میتوان گفت کسی که محل کارش را دوست دارد لااقل نصف عمرش بر فنا نیست. اخیراً مجلۀ فورچن آماری منتشر کرده دربارۀ بهترین محلهای کار در آمریکا و در این آمار شرکت گوگل با فاصلۀ زیادی به مقام اول رسیده.
بر اساس گزارش بالا گوگل بیشتر شبیه یک هتل است تا محل کار. از زمین بازی و استخر گرفته تا ماساژ و رختشویخانه و پزشک مجانی در اختیار کارمندهاست و کارمندها میتوانند حتی با پیژامه، اسکیت یا سگشان به محل کار بروند. در کنار آن گوگل یکی از پردرآمدترین شرکتهای کامپیوتری جهان است و بیدلیل نیست که سالانه یک میلیون نفر از این شرکت تقاضای کار میکنند.
خلاصه چه بگویم؟ به قول پیرزن های خودمان، انشاالله به زودی قسمت من و شما بشود.
Labels: خبر، جهان
Labels: سینما، اسرائیل
John Denver - Annie's Song
حالا که دور دور کانتری موزیک است و "دیکسی چیکس" پنج جایزۀ گرمی به خانه میبرند چرا از یکی از بهترین خوانندههای کانتری یاد نکنیم؟
جان دنور (1997-1943) ترانهسرا و خوانندۀ امریکایی زادۀ شهر کوچک راسوِل در ایالت نیومکزیکوست. اوج محبوبیت او در عالم موسیقی در دهۀ هفتاد بوده ولی فعالیتهای سیاسی و تلاشهایش برای تشکیل بنیادهای کمک به بیماران مبتلا به ایدز و فقرا او را تا پایان عمر در صحنه نگه داشتهبود. او در اثر سقوط هواپیمای شخصیاش در سن 54 سالگی درگذشت.
نمیدانم چرا "ترانۀ آنی" و صدای جان دنور برای من چیز خیلی خاصیست. بچه که بودم این ترانه را از رادیو امریکا که روی موج کوتاه پخش میشد ضبط کردهبودم و نوارش را با آن کیفیت ضایع بارها و بارها گوش کردم تا پاره شد. شاید چون کلماتش ساده بودند نظرم را جلب کردهبود.
دنور "ترانۀ آنی" را در سال 1974 برای همسرش آنی مارتل ساخت، سالها این ترانه در عروسیها نواخته میشد تا این که در سال 1982 هنرمند و همسرش از هم طلاق میگیرند! ظاهراً دیگر "سنسز هم را فیل آپ" نمیکردهاند. ترانۀ زیبای دیگرش "با هواپیما ترکت میکنم" خوراک وقتیست که آدم خانه را به مدت نامعلومی ترک میکند. در مورد جان دنور بیچاره این سفر بازگشتی نداشت. به کلمات ترانه دقت کنید.
این هم چند ترانه (اینترنت نفتی، اینترنت هسته ای) و چند کلیپ (+ و + و+ ) از دنور. تغییر قیافۀ او در طی سالها عجیب است.
شبات شالوم
Labels: ترانۀ شبات
نغمۀ تار - ایال گُلان
امروز درست یک سال از راهاندازی "آن سوی دیوار" میگذرد، وبلاگی که شوخی شوخی جدی شد و از آن پس بسته به حال نویسنده بین دو مرز جدی و شوخی سیر میکند. خدا پدر یوتیوب را بیامرزد که در زمانهای خشکقلمی که خیلی هم زیاد پیش میآید به فریاد آدم میرسد. راستش گاهی وقتی میبینم دوبار پشت سر هم ترانه گذاشتهام خجالت میکشم و سومیاش را قلاف میکنم تا نگویند که طرف فقط لینکباز است(که هست). نوشتن انشاء همیشه برای من سختترین کار دنیا بوده و وقتی موضوع خودش فوران نمیکند وبلاگنویسی شبیه انشاء نویسی میشود. بدتر از همه وقتیست که انشای بچهزرنگها را میخوانی و میبینی چقدر ولمعطلی. میدانم که در حال حاضر بیشتر "جذابیت" این وبلاگ مدیون موقعیت جغرافیایی صاحب آن است که گاهی ترجیح میدهد فقط یک روستایی ساده در دهکدۀ جهانی باشد تا کسی که در قلب تضادها و تنشها زندگیمیکند.
وقتی خبر میرسد که میخواهند از رسانۀ فارسی زبانی با من مصاحبه کنند لابد چون صرف حضور من در این منطقه مرا تبدیل به صاحبنظر میکند خندۀ گریهناکم میگیرد. راستش حضور فیزیکی من در این سرزمین چندان جدی نیست چون مدتهاست به مقتضای کار و وضعیتم بیشتر زمانم را پشت این کامپیوتر میگذرانم و ارتباطم با محلیها بسیار محدود است. تنها چیزی که مرا مرتبط نگه میدارد همان رسانههای گروهی هستند که با توجه به پیشرفت تکنولوژی میتوانستم همین ارتباط را از چین هم داشتهباشم. شاید این وضعیت برای خیلیها که در خارج زندگی میکنند مصداق داشتهباشد، نوعی زیستن در حباب، ولی میدانم یک تا چند جای کار من بیشتر از معمول اشکال دارد باید فعالیتهای اجتماعیام را بیشتر کنم یا لااقل به کلاسی یا دورهای بروم تا بیشتر آدم ببینم چون زیاد از حد مجازی شدهام.
راستی روز عشق هم بر شما، گل و شکلات و عروسک فروشها و مخصوصاً واردکننده هایشان مبارک باد. میگویند از این روز مبارک تا یکی دو دهۀ قبل در اینجا به زور یادی میشده ولی در سالهای اخیر تحت تاثیر تبلیغات انقدر گل کرده که هر کس یادش برود شب به خانه راهش نمیدهند و در رستورانها باید از چند روز قبل جا رزرو کرد.
ترانۀ "نغمۀ تار" را هم تقدیم میکنم به همۀ عاشقان بیدل.
Labels: درد دل، موزیک
OK Go - Here It Goes Again
دیشب همزمان با سالگرد انقلاب مراسم اهدای جوایز موسیقی "گرمی" هم به سلامتی برگزار شد. کلیپ بالا که در اوج سادگی به نظر من نبوغ آمیزاست پوز همۀ کلیپ های چند میلیون دلاری را زد. گروه تگزاسی دیکسی چیکس شاید به خاطر اظهار نظرشان درمورد بوش به پنج جایزه دست یافت و حسین علیزادۀ ما جایزه اش را در رشتۀ موسیقی سنتی جهانی به یک گروه گاسپل از افریقای جنوبی باخت. ما هم برای انتقام آهنگ های شان را حراج می کنیم (تربت جامی که نیستند).
می توانید کارهای برنده را در یاهو موزیک ببینید.
Labels: موزیک، گرمی
دین دین آویو و عیدان رایخل - اگر بروی
دین دین آویو متولد سال 1974 تل آویو در خانواده ای هنرمند رشد کرده است. مادرش یکی از خواننده های ارزشمند این دیار با ریشه های یونانی ست و خودش هم بیشتر به سبک موزیک جهان و شانتی می خواند. او تا مدتی پیش عضو گروه گایا و پروژۀ عیدان رایخل بوده و به تازگی فعالیت مستقل خود را با انتشار یک آلبوم به نام "رازها" شروع کرده است. ترانۀ "اگر بروی" برای مدت ها در صدر جدول ترانه های روز اسرائیل بود و به عنوان ترانۀ سال هم انتخاب شد.
این هم دو ترانه از دین دین.
شبات شالوم
Labels: ترانۀ شبات
جِنگ و جِنگ ساز- محمد نوری
پریشب عروسی یکی از دوستان خوبم در لوسآنجلس بود و ظاهراً همه حاضر بودند جز باقر که خود بنده باشم. مدتها پیش به او قول دادهبودم که برای عروسیاش حتماً بروم(داشتم از سرم بازش میکردم) حالا فهمیدم که حرفم را جدی نگرفته و چون میدانسته همت و شاید غیرتش را ندارم با فرستادن کارت دعوت یا تعارف شابدالعظیمی خجالتم نداده. اشکالی ندارد اُمید خواننده رفته انگار من رفتم! وبلاگ هم به درد همین روزها میخورد.
لادن وفرهاد عزیز با بهترین آرزوهای قلبی و بدون چک و کت شلوار آرمانی از همین جا با شادی فریاد میزنم: پیوندتان مبارک و این ترانه را تقدیم تان میکنم.
سنگ بزرگی از دلمان برداشته شد و م.. و پ... و اینا.
*به سبک رادیو زمانه.
Zeki Müren - Ah Bu Şarkıların Gözü Kör Olsun
ای کاش چشمان این ترانه کور شود
هنرمند امروز را از کشور دوست و همسایه(از دو طرف)، ترکیه انتخاب کردهام. بعضیها او را بزرگترین خوانندۀ معاصر ترکیه میدانند.
زکی مورن(1931-1996) خواننده، آهنگساز، بازیگر و شاعر متولد شهر بورسا در غرب ترکیه است. سبک لباس پوشیدن و آرایش خاصش فراموش نشدنیست و شاید از اولین دراگ کویینهای تاریخ ترکیه باشد. او به هر دو سبک کلاسیک و مدرن میخواند. زکی مورن در سال 1996 در اثر سکتۀ قلبی روی صحنه درگذشت، در استانبول موزهای به نام او وجود دارد.
اجرای زندۀ ترانۀ "گیتمَ سَنَ محتاجُم" را یک بار در فیلمی که از جشن سال نو در تلویزیون ترکیه ضبط شده بود دیدم و محتاجش شدم تا یکی دو ماه پیش که پیدایش کردم.
این هم چند ترانه و کلیپ(+ و+) از مورن.
شبات شالوم
Gitme Sana Muhtacim